Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «شبستان»
2024-05-09@04:34:11 GMT

کتاب «تنها گریه کن» نقد و بررسی می‌شود

تاریخ انتشار: ۲ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۰۵۵۴۸

کتاب «تنها گریه کن» نقد و بررسی می‌شود

کتاب «تنها گریه کن» دوشنبه سوم بهمن توسط انتشارات ۲۷ بعثت نقد و بررسی می‌شود.

به گزارش خبرگزاری شبستان، کتاب «تنها گریه کن» روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان بوده که توسط اکرم اسلامی نوشته شده است.

کتاب «تنها گریه کن»، شامل روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان در دوران مبارزات انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و پس از آن است که به قلم اکرم اسلامی تدوین و توسط انتشارات حماسه یاران منتشر شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این مراسم نقد و بررسی این‌کتاب مرتضی قاضی کارشناس و منتقد و اکرم اسلامی نویسنده اثر حضور داشته و درباره آن گفتگو می‌کنند.

در بخشی از کتاب آمده است:

یک وقت هست آدم با خانوادهٔ شوهرش مشکلی ندارد و فقط رفت وآمد می‌کند، یک وقت هست که با خانوادهٔ شوهرش صمیمی می‌شود، خودمانی و خانه یکی؛ محبتشان را به دل می‌گیرد. ما این شکلی بودیم. من هرچه ازشان دیدم، خوبی و صمیمیت بود. همراه دوتا جاری دیگرم و مادرشوهرمان توی یک خانه زندگی می‌کردیم. روزمان تا آمدن مردها، دور هم می‌گذشت. نوعروس بودم، ولی مستقل. چند ماه اول، پخت وپزم از مادرشوهرم جدا بود. خودم خواستم و سفره یکی شدیم. گفتم: «دو نفر ماییم، دو نفر شما، آن هم توی یک خانه. چرا دوتا سفره پهن کنیم؟» عروس ده ماهه بودم که دخترم به دنیا آمد. پدرشوهرم، اولْ بزرگ خانواده خودش بود، بعد فامیل. بزرگ‌تری اش هم فقط به سن وسال و ریش سفیدش نبود؛ آن قدر دلسوز و مهربان بود که خودش و حرفش روی چشممان جا داشت. اسم بچه را گذاشت فاطمه و ما هم روی حرفش حرف نزدیم. حبیب مرد زحمت کشی بود. صبح زود می‌رفت سر ساختمان و آخر شب خسته برمی گشت. بنایی کار راحتی نبود. اصلش، هیچ کاری راحت نیست.

مردها صبح به صبح می‌رفتند و آخر شب به سختی خودشان را تا خانه می‌کشاندند. یک لقمه غذا خورده و نخورده، چشمشان گرم خواب می‌شد. گاهی برای کار و کاسبی بهتر می‌رفت یک شهر دیگر و روزها می‌گذشت و ازش بی خبر بودم. من می‌ماندم و فاطمه که برایم مثل عروسک بود. حسابی سرم را گرم کرده بود؛ منتها مریضی ام خوب نشده بود و بقیه خیلی مراقبم بودند. عزیز، بیشتر از همه غصه می‌خورد و فکرش مانده بود پیش من. گاهی که می‌رفتم خانه شأن، احوالم را خبر می‌گرفت و مدام از دیروز و روز قبلش می‌پرسید. باید خیالش را راحت می‌کردم که خوبم، ولی هم او و هم بقیه، می‌دانستند ازحال رفتن من خبر نمی‌کند. می‌گفت: «اگه بی هوا وقتی بچه تو بغلته بیفتی، من چه خاکی به سر کنم؟» همه می‌ترسیدند که وقتی می افتم، سرم به جایی بخورد و دردسر شود؛ این بود که با اوستا حبیب صحبت کردیم و قرار شد برویم طبقه بالای خانه آقاجانم زندگی کنیم. این طوری خیال آنها هم راحت بود؛ مادر و خواهرهایم دور و برم بودند. همان جهیزیه مختصر را بستیم و خانه جدید بازشان کردیم. هر طوری بود، سرم را گرم می‌کردم. وقت که اضافه می‌آوردم و بچه خواب بود، گاهی مشغول خیاطی می‌شدم. یک بلوز ساده برای خودم یا فاطمه می‌دوختم و کلی ذوق می‌کردم.

این‌برنامه روز دوشنبه سوم بهمن ساعت ۱۵ توسط انتشارات ۲۷ بعثت برگزار می‌شود.

پایان پیام/31

منبع: شبستان

کلیدواژه: تنها گریه کن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۰۵۵۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پشیمانی پدری که دختر ۲۱ ساله‌اش را سلاخی کرد

به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز، آذر سال گذشته مرد میانسالی به اداره پلیس رفت و از قتل دختر ۲۱ ساله‌اش خبر داد. وی به مأموران گفت: دخترم را با دستان خودم کشتم و حالا می‌خواهم تسلیم شوم.

بیشتر بخوانید: سه همسر کشی فقط در یک روز در مشهد!

وقتی مأموران پلیس به محل حادثه که خانه‌ای حوالی میدان خراسان بود رفتند، با ورود به خانه جسد غرق در خون دختر جوانی به نام شبنم را پیدا کردند که با ضربات متعدد چاقو کشته شده بود. جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل و متهم بازداشت و به پلیس آگاهی انتقال داده شد.

متهم در تشریح ماجرا به مأموران گفت: یک سال قبل دخترم از همسرش جدا شد و به خانه من برگشت. مدتی با من و مادرش زندگی می‌کرد تا اینکه چند روز پیش از این حادثه دخترم به یکباره ناپدید شد. من و مادرش هر جا فکرش را می‌کردیم دنبالش گشتیم تا اینکه در کمال ناباوری متوجه شدیم دخترمان چند کوچه پایین‌تر از خانه ما آپارتمانی اجاره کرده و تنها زندگی می‌کند. از آنجا که به موضوع مشکوک بودم او را به طور نامحسوس تحت نظر گرفتم و پی بردم که افراد ناشناسی به خانه‌اش رفت و آمد دارند. نمی‌دانستم باید چه کار کنم. بالاخره تصمیم گرفتم به خانه‌اش بروم و با او صحبت کنم تا علت این کار را برایم توضیح دهد.

حدود ساعت ۱۱ صبح به خانه‌اش رفتم. دخترم گفت که می‌خواهد تنها زندگی کند و راحت باشد. خیلی ناراحت شدم و به او گفتم باید به خانه ما برگردی اما او مقاومت کرد و در مقابلم ایستاد تا جایی که کارمان به بحث و جدل کشید و از عصبانیت به یکباره کنترلم را از دست دادم و با چاقو به جانش افتادم و چند ضربه زدم که روی زمین افتاد. خودم هم آن‌قدر حال بدی داشتم که بی‌اختیار زانوانم سست شد و روی زمین افتادم.

وقتی دخترم را در آن حال دیدم، تمام بدنم می‌لرزید و با خودم می‌گفتم چرا جگرگوشه‌ام را به این روز انداختم. چند ساعتی در آن وضعیت بودم تا اینکه وقتی دیدم دخترم دیگر نفس نمی‌کشد، تصمیم گرفتم خودم را به پلیس معرفی کنم. باور کنید در یک لحظه آن‌قدر عصبانی شدم که به عواقب کارم فکر نکردم و حالا به شدت پشیمانم.

پس از آن پزشکی قانونی با معاینه جسد در گزارشی علت مرگ را خونریزی داخلی به خاطر پارگی اندام‌های شکم و پهلو با جسم برنده اعلام کرد. با اعتراف صریح متهم و گزارش پزشکی قانونی، وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و پرونده پس از تکمیل برای رسیدگی به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در این میان مادر مقتول به‌عنوان ولی دم با حضور در دادسرا عنوان کرد که شکایتی از همسرش ندارد و رضایت بی‌قید و شرط خود را اعلام کرد. به این ترتیب با اعلام رضایت اولیای دم، متهم به زودی از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه می‌ایستد.

منبع: روزنامه ایران

انتهای پیام/

کد خبر: 1229762 برچسب‌ها اخبار حوادث

دیگر خبرها

  • قتل دختر به دست پدر/ دخترم بعد از طلاق می‌خواست مستقل زندگی کند
  • ببینید | همه حسرت زندگی مرا می‌خورند اما نمی‌دانند من و خانواده‌ام چقدر سخت تلاش می‌کنیم
  • ببینید | همه حسرت زندگی مرا می خورند اما نمی دانند من و خانواده ام چقدر سخت تلاش می کنیم
  • چه کتاب‌هایی را به نوجوانان پیشنهاد بدهیم؟
  • دختر بچه ۱۰ ساله همبازی‌اش را به قتل رساند!
  • قتل هولناک دختر بچه ۱۰ ساله توسط همبازی‌اش!
  • عرضه روایت مستند کودکی حاج قاسم در نمایشگاه کتاب
  • پشیمانی پدری که دختر ۲۱ ساله‌اش را سلاخی کرد
  • کتاب رضای انقلاب به بازار نشر راه یافت
  • بازگشت محکوم به مرگ از پای چوبه دار